یادداشت | ماه رمضان دیگر چه جور ضیافتی است
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، دوستی به شوخیِ آمیخته به جدی میگفت «من همهی چیزهایی که تا الآن از اسلام بهم گفتهاند فهمیدهام و قانع شدهام؛ فقط این را که در ماه رمضان به مهمانی خدا دعوت شدهایم را شرمنده» این یادداشت را برای او مینویسم و دوستان دیگری که گاه به این پرسش فکر میکنند که این دیگر چه جور مهمانیای است که به نظر میرسد یکسره نهی است و ترک؛ نخور، نیاشام، این کار را نکن روزهات باطل میشود، این کار را نکن روزهات باطل نمیشود ولی دیگر روزهدار واقعی نیستی و...
تصوری که بیشتر ما از مهمانیهای معمول بین آدمها داریم، این است که بیشتر و بهتر بخوریم و بیاشامیم؛ حتی چیزهایی مثل میوههای نوبرانه را که ممکن است خودمان بودجهاش را نداشته باشیم، بخریم، امیدواریم که در مهمانیای که دعوت شدهایم ببینیم و به وصالش برسیم و البته خود ما هم اگر میزبان باشیم، برای چیزهایی هزینه میکنیم که اگر مهمان نبود، برای خانوادهی خود نمیکردیم؛ مثلاً همین خریدن میوههای نوبرانه. حسن دیگر مهمانی که خود من شخصاً خیلی از آن خوشم میآید، این است که دیگران به تو خدمت میکنند و تو راحتتر از موقعی هستی که خانهی خودت هستی؛ برای مثال وارد فضایی میشوی که خودت آن را جارو و مرتب نکردهای؛ غذایی را میخوری که خودت زحمت تهیهاش را نکشیدهای و نتیجه آنکه خستگیای در کار نیست (برعکس موقعی که میزبان هستی). حالا بیاییم مقایسه کنیم با مهمانی ما در ماه رمضان، گرسنگی و تشنگی و خستگی و بیحالی و گاهی کلافگی مخصوصاً روزهای اول.
دیروز لطیفهای را شنیدم که برایم تازه بود که زبان حال بسیاری از روزهداران عزیز است؛ می گفت: کسی در پایان ماه مبارک رمضان، وقتی ماه نو را در آسمان دید که چه لاغر و نحیف افتاده است؛ به او گفت: ببین هم خودت را نابود کردی هم ما را.
بسیاری از ما انتظار و دوست داشتیم حالا که مهمان خدا هستیم دستکم وضعیتی شبیه قوم بنیاسرائیل (در آن وقتی که از چشم خدا نیفتاده بودند) داشتیم که خدای تعالی در قرآن کریم دربارهشان فرموده است: و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم و «مَنّ» [= شیرهی مخصوص و لذیذ درختان] و «سَلوی» [= مرغان مخصوصی شبیه کبوتر] را بر شما فرستادیم؛ (و گفتیم:) «از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید!»... (بقره: ۵۷)
یا شبیه حواریون حضرت عیسی (ع) که که حکایت آن در قرآن شریف اینگونه روایت شده است: عیسی بن مریم عرض کرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهای [غذایی] بر ما بفرست! تا برای اول و آخر ما، عیدی باشد و نشانهای از تو و به ما روزی ده! تو بهترین روزی دهندگانی! * خداوند (دعاى او را مستجاب كرد و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مىكنم: ولى هر كس از شما بعد از آن كافر گردد (و راه انكار پوید)، او را مجازاتى مىكنم كه احدى از جهانیان را چنان مجازات نكرده باشم!» (مائده: 114-115)
یا مشابه آنچه برای حضرت مریم(س) نازل میشد که در قرآن کریم چنین آمده است: ... زکریا هر بار که در محراب بر او وارد میشد نزد او [نوعی] خوراکی مییافت [می] گفت ای مریم این از کجا برای تو [آمده است او در پاسخ می] گفت این از جانب خداست که خدا به هر کس بخواهد بیشمار روزی میدهد. (آلعمران: 37)
جای دوری نرویم شبیه آنچه برای حضرت علی و فاطمه و فرزندانشان (علیهمالسلام اجمعین) در ماجرای سه روز روزه گرفتن و دادن افطاری خود به مسکین و یتیم و اسیر رخ داد (دهر: 9) که پس از آن به اذن الله حضرت جبرئیل طبقی از غذای بهشتی برای آنها آورد و خوردند و سیر شدند. (مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص 375)
خلاصه آنکه فانتزیِ ما بهعنوان مهمانان خدای تعالی در وهلهی اول این است که چیزی شبیه آنچه گفته شد و در امتهای پیش از ما هم سابقه داشته، اتفاق بیفتد؛ ولی خب میبینیم که خیر هیچکدام از اینها نیست؛ پس این آخر چه جور مهمانیای است؟ بد نیست اشاره کنم که حجم بالای لطیفههایی که در ماه مبارک رمضان سینه به سینه و گوشی به گوشی میچرخد و مضمون بیشتر آنها اظهار شکایت از گرسنگی و تشنگی و آرزوی زودتر تمام شدن ماه مبارک رمضان است، یکی از نشانههای فراگیر بودن چنین خوشخیالیای در بین بسیاری از روزهداران عزیز است.
در پاسخ مثالی میآورم تا نیاز به شرح و تفصیل زیاد هم نباشد که نه خوانندهی عزیز با این شکم گرسنه حوصلهاش را دارد و نه نویسندهی گرامی.
توضیح آنکه برای ما دو نوع کارت دعوت ممکن است بیاید درِ خانه؛ یکی کارت دعوت به عروسی(یا مشابه آن) دیگری کارت دعوت به اردوی تیم ملی کشتی (یا فوتبال یا هر ورزش دیگری). در هر دو حالت ما به مهمانی دعوت شدهایم و در هر دو به ما احترام گزاردهاند و خواهند گزارد و در هر دو پذیرایی میشویم؛ ولی نوع پذیرایها متفاوت است؛ کسی که به اردوی تیم ملی دعوت میشود و به آنجا میرود با محدودیتهای زیادی روبرو میشود؛ برای مثال برای مدت ششماه باید در مکان مشخصی باشد، سر ساعت مشخصی از خواب بیدار شود و بخوابد، هر جایی نمیتواند برود، هر غذایی نمیتواند بخورد، هر اندازه غذا که میل داشته باشد هم نمیتواند؛ چون باید مراقب وزنش هم باشد، هر روز تمرینهای سختی در انتظار اوست و امر و نهی و سختگیریهای مربی را باید تحمل کند و...
در مقایسه با مهمانیای از جنس عروسی میبینیم که بهظاهر او در جایی شبیه زندان است؛ اما درواقع ضیافت او از هزاران عروسی برای او باارزشتر و لذتبخشتر است؛ چون او میخواهد برای مسابقهای بزرگ مثل المپیک آماده شود و برنده شدن در المپیک شهرت و اعتبار و ثروت زیادی برای او به ارمغان میآورد و همین پیروزی میتواند سرنوشت او را برای همیشه به نحو مثبتی تغییر دهد. چهبسا او مدتی طولانی منتظر چنین اردویی بوده و برای رسیدن به این آرزو رزوها و ماهها و سالّها تلاش و در مسابقات زیادی شرکت کرده و هر شب خوابش را دیده است.
برای کسی که در این وادی نیست و هیچ انگیزه و برنامهای برای شرکت در چنین اردویی نداشته است؛ چنین ضیافتی چیزی جز شکنجه و عذاب نیست و چهبسا شرکتکنندگان در آن را حتی (بلانسبت) دیوانه بداند و بگوید: چه معنی دارد آدم به دست خودش، در برنامهای شرکت کند که همهاش محدودیت و امر و نهی و سختی و عرق ریختن است. درحالیکه کسانی که ارزش این اردو را میدانند، ثانیه به ثانیهی مدتزمانی را که در آن به سر میبرند؛ جزء بهترین لحظات عمرشان میدانند و از آن لذت میبرند و خود را خوشبختترین آدمهای روی زمین میدانند و به خود میبالند.
ماه رمضان دعوت به ضیافتی است از جنس اردوی تیم ملی؛ ما قرار است ۱۱ ماه در مسابقات نفسگیری با «دنیا» و «شیطان» و «نفس اماره» شرکت کنیم که برنده شدن در این مبارزات، خوشبختی دنیا و آخرت را برای ما به ارمغان میآورد؛ آخرتی که ابدی است؛ با چنین بینشی محدودیتها و سختیهای این ماه برای کسی که برنده شدن در آن مسابقات برایش اهمیت دارد؛ شیرین و لذتبخش است؛ اینجاست که معنای این سخن پیامبر اکرم (ص) بهتر فهمیده میشود که فرمود: اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو میکند که سراسر سال، رمضان باشد. (فضائل الأشهر الثلاثه، شیخ صدوق، ج 1، ص 140)
ناگفته نماند که هر چند ماه رمضان شباهت زیادی با اردوی آمادگی تیم ملی در ورزشها دارد؛ تفاوتهایی نیز با آن دارد؛ ازجمله اینکه در اردوهای ورزشی به دلایلی ازجمله محدودیت مکان و تجهیزات و مربی و... همهی ورزشکاران دعوت نمیشوند؛ اما در اردوی ماه رمضان خوشبختانه چنین محدودیتهایی وجود ندارد؛ چون هیچ محدودیتی برای میزبان معنا ندارد؛ ازاینرو همه دعوت میشوند، حال برخی اجابت نمیکنند بحث دیگری است. به قول معروف گر گدا کاهل بود، باید برود سرش را کاهگل بگیرد!
نکتهی آخر اینکه گاهی روزهداری به آدم فشار میآورد و در همان حال کسی را میبیند که روزه نگرفته است و با خیال راحت هر زمان، هر چه بخواهد میخورد و آشامد، در چنین وضعیتی چهبسا او یک لحظه ارزش و اهمیت ضیافتی را که در آن به سر میبرد از یاد ببرد و آرزو کند که ای کاش جای او بودم؛ اما بعد که به خود میآید و مدالها و جایزهها و محبوبیت پیش خدا و بندگان خوب او را که در انتظارش است، به یاد میآورد، آرزو میکند که هیچگاه جای او نباشد!/۸۴۱/ی۷۰۲/س
حجت الاسلام محمدرضا آتشین صدف، پژوهشگر و نویسنده حوزه علمیه قم